شادینک
دنبال کننده
17
پست
169
به نام خدا شادینک، شادی دینی برای کودکان تولید کننده بازی و محصولات سرگرم کننده برای انتقال مفاهیم دینی و اخلاقی
پست های مشابه
شادینک
سفر اربعین با همه جذابیت ها و حال خوب پیاده روی ش، امسال هم آرزو دستنیافتنی شد. درسته که در روایات به حضور در حرم سیدالشهدا (ع) تأکید شده اما از اون بیشتر، به ارتباط قلبی و روحی با ایشان اشاره شده که در هر زمانی، با هر مسافتی میتونیم با ایشون داشته باشیم . حالا هم ماییم و کودکانی که دوست داریم خاطرات اربعین یادشون نره و بازی اربعین یه وسیله ای باشه بین اسباب بازی هاشون که همیشه توی خونه سازی ها و ماشین بازی شون به کار ببرن. پی نوشت: داشتیم بسته رو برای عکس برداری آماده میکردیم بچه هامون کلی بازی میکردن، یکی شوندعروسک ها رو به خط کرد جلوی گنبد و گفت مامان می خوام عروسک ها سلام بدن به امام حسین ع بعد برن زیارت ... همین ارتباط کوچک برای ما بسه #بازی_دینی #اربعین #پای_پیاده #حرم #بین_الحرمین #به_تو_از_دور_سلام #شادینک #مداحی_کودکانه #یااباعبدالله
20 شهریور 1400 13:00:25
12 بازدید
شادینک
رقیه جانم😭😭😭😭 زیر این پست حضرت رقیه رو صدا بزن و هرچی میخوای بهش بگو. 🏴🏴🏴 #ما_ملت_امام_حسینیم #ما_ملت_شهادتیم #رقیه_بنت_الحسین_سلام_الله_علیها #رقیه #رقیه_خاتون #paint #roghayeh #emamhossein #yahossein تصویر اول با تصویرگری @somayehpaints
21 مرداد 1400 13:52:30
9 بازدید
شادینک
بعضی از روزها، به سبب اتفاق های ویژه ، از بقیه روزها بهترند؛ مثل روزهای عید، مثل روزهای تولد امامان ما و... عرفه هم یکی از همین روزهاست. عرفه روز عید مسلمانان است. در روز عرفه، حاجیان از ظهر تا بعد از غروب آفتاب، باید در سرزمین عرفات بمانند و در آن سرزمین دعا کنند. شما بچّه ها هم قدر این روز را بدانید و با دل های کوچک و پاک، برای همه و برای موفقیت خودتان دعا کنید. خداوند بچه ها را خیلی دوست دارد. #عرفه #اسلام_برای_کودکان #عیدانه #عید_عرفه #کودک_مسلمان #شادینک
29 تیر 1400 09:58:15
1 بازدید
شادینک
حتما وقتی با بچه ها میرید هیئت براتون پیش اومده که خوراکی بهشون بدن یا اگه مسجد و هئیت تون خیلی خوب برنامه ریزی کرده باشن حتما یه فعالیتی برای بچه ها درنظر گرفتن . همه ی اینها خوبه اما اسباب بازی یه جور دیگه بچه ها رو خوشحال میکنه ... یه اسباب بازی ای که بشه توی روضه سرگرم شون کنه و تا آخرین روزی که نگه میدارن یادشون بمونه که از کجا گرفتن و اولین بار کجا باهاش بازی کردن.... به نظر ما اومد ست چای خوری خیلی مناسبه... چایی روضه ی ارباب زمین گیرم کرد ... وقتی براتون چای روضه ریختن و اشک تون در اومد التماس دعا ... #شادینک #محرم #چایی_روضه #مداحی_کودکانه #ز_کودکی_خادم_این_تبار_محترمم #یا_حسین #کودکانه
17 مرداد 1400 21:53:14
3 بازدید
شادینک
یادتون نره این پست رو هم ذخیره کنید چون این بازی ها اکثرا به درد بالای پنج سال میخوره ... عنوان بندی بازی ها انواع مختلفی داره و برحسب موضوع موردنظر دسته بندی میشه عنوان بندی های این دوپست بیشتر مادرانه ست و بنا به کاربرده اگه از اکسپلور تشریف میارید پست قبلی رو هم حتما ببینید . منتظر توضیح بیشتر راجع به این دوپست ما باشید . #بازی #ماه_رمضان #مادرانه #کاردستی #بازی_خانوادگی
24 فروردین 1400 12:56:45
25 بازدید
شادینک
0
0
ادامه ی داستان دوم: زنش که دید زهیر انقدر خوشحاله، بهش گفت: مبارکت باشه . آخه زن زهیر آدم خیلی خوب و باهوشی بود. همین که زهیر وارد شده بود، دیده بود که زهیر دوباره یادش اومده که چقدر عاشق امام حسینه. فهمیده بود که زهیر از این جا به بعد رو می خواد همراه امام حسین بره. زهیر هر چی داشت و نداشت به زنش بخشید و گفت تو برگرد پیش خانواده ت. من میخوام با امام حسین برم، هر جایی که میره. زن زهیر گفت: میشه من هم ببری؟ زهیر گفت: آخه اونجا جای زن ها نیست. اذیت میشی. من خیلی دوستت دارم، دوست ندارم اذیت شی. زنش گفت: باشه. پس میشه ازت یه خواهشی بکنم؟ فکر می کنین زنش چی میخواست؟ پول؟ این که نامه بنویسه؟ زود برگرده؟ نه… من که گفتم زن زهیر چقدر عاشق پیامبر بود. زهیر گفت: باشه، بگو چی میخوای؟ گفت: اون دنیا، پیش پدربزرگ امام حسین (یعنی پیامبر) منو یادت نره زهیر از کاروان خودش جدا شد و همراه امام حسین رفت. وقتی کاروان امام حسین به کربلا رسید یکی از دشمنان میخواست یکی از چادرها رو آتش بزنه. زهیر و چند نفر دیگه سریع رفتن سمتش و با شمشیرهاشون فراری ش دادن. اونا زهیر رو خوب می شناختن. یادتونه که گفتم، زهیر یه فرمانده جنگی خیلی معروف بود. یکی از آدم های سپاه دشمن گفت: عه! زهیر! تو که اصلا طرفدار حسین نبودی! تو که باهاش قهر بودی! حالا چرا داری براش می جنگی؟! زهیر گفت: می بینی که الان اینجام و با حسین هستم. تازه شما بودین که به حسین نامه نوشتین که بیا کمک مون کن! حالا شماها چرا باهاش میجنگین؟ من اومدم تا جونمو بدم، اما نذارم که به نوه ی پیامبر آسیبی برسونین. ظهر شد و جنگ شد. موقع نماز بود. امام حسین همراه یارانش ایستاد که نماز جماعت بخونن. اما ممکن بود وسط نماز دشمن بهشون حمله کنه. پس چی کار کردن؟ دو نفر با شمشیر ایستادن جلوی نماز جماعت، که اگر کسی خواست به نمازخون ها حمله کنه، ازشون دفاع کنن. یکی از اون دو نفر کی بود؟ آفرین، زهیر. زهیر تیرها رو با شمشیر و سپرش دور میکرد که یه وقت به امام حسین و یارانش که داشتن نماز می خوندن، نخوره. اون روز بالاخره زهیر به آرزوش رسید. در راه امام حسین شهید شد و اون دنیا بهترین جای بهشت رو نصیب خودش کرد. بهترین جای بهشت کجاست ؟. جایی که همهی آدم خوبا یادشون میاد چقدر عاشق امام حسین بودن! کی دلش میخواد توی بهشت با امام حسین باشه؟؟؟ بلند بگه یاحسین #داستان_نجات #کشتی_نجات_امام_حسین #شادینک #شادی_های_مذهبی